- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
غـمی محاصره کرده حیات انسان را بر آن سر است بگیرد از آدمی جان را دروغ سرخ حـسد روی جامۀ یوسف گرفته سوی دو تا چشم پیر کنعان را امـام جـامـعـۀ وحـی، حضرت هـادی چگـونه تاب بـیـارد هـوای زنـدان را قـفـس نـشین شده امـا شنـیـدهانـد هـمه نــوای روح فــزای هـزار دسـتـان را مرام منکر زهرا و مرتضا این است به تیغ و زهـر جفا میکشد امامان را چه زهر دشنه تباری که در وجود امام دریده عمق جگر را، بریده شریان را جگر که تفته شود تشنه میشود انسان به جرعهای بچشان آن لبان عطشان را حسین فـاطـمه مهـمان کـوفه بود ولی نگـه نـداشـتـهانـد احـتـرام مهـمـان را به جای آب، به لبهاش سنگ میزد خصم و عـمه جان شما دید سنگ بـاران را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
وقتش رسیده یک نظری هم به ما کنی مـا را کـبــوتـر حــرم ســامــرا کـنـی محکـم حصار عـشق شما را گرفـتهام دل شـور مـیـزنـد کـه مـبـادا رها کنی آقـا قـلـم بـه دسـت گـرفــتـم بـرای تـو بـالاسـت تـا ابـد بـه خـدا پـرچـم شـمـا جـانـم فــدای جـان شـمـا، خـاتـم شـمـا آقا شنـیـدهام که کسی حـرمتت نداشت چون شمع نیمه جان شده سوسو گرفتهای با آه و غربت و غم خود خو گرفتهای همچون حسین فاطمه دور از وطن شدی همچون حسین فاطمه امّا سرت نرفت در زیر تیغ کـند عـدو حنجرت نرفت اینها کنار، دست شما سالم است هنوز
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
دهـم امـامِ غـریبی که جود کارش بود زمین سامـره امـروز بی قـرارش بود اگرچه آخرِ عمری غـریب و تنهـا شد ولـی دقـایـق آخـر پـسـر کـنـارش بود مـلائـکه همه پـوشیـدهاند رخـت عـزا برون ز هُجره اجل هم در انتظارش بود نبود مـانـدنِ در کـاروان سرا، جایـش کسی که عالم هستی در اختیارش بود شکست حُـرمتِ او را ستـمگری ظالم به مجلسی که فقط آه، غم گسارش بود امـامِ طـاهـرِ ما را تـعـارفِ مِـیْ کـرد همان کسی که نجاسات، زهرِمارش بود سه بار دشمنِ دون حمله کرد بر قتلش پیـمبر آمد و اینجا خلاصه یـارش بود ولی حسین خودش بود و نیزه و شمشیر که خواهرش نگران بود و داغدارش بود رسید شمر و سرش را برید و بر نی زد همان دقیقه که ارباب، احتضارش بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
برق نگاهت ریگ صحرا را طلا کرد شب را به نور صبحگـاهان آشنا کرد قـبـل تـو شهـر غـصه و غـم بـود امـا حُسن وجـودت سامـرا را سامـرا کرد گرچه مسیحا زنـده کرده یک نفـر را لطف تو بر جمع غلامان،جان عطا کرد با جـامعه کـار عصا کردی و مـوسی ذکـر دعـایت، جـامـعـه را با خـدا کرد همچـون نشا بودیم، لـطف گـریه هات ما را درخت سـرو ایـمان و حـیا کرد سـنگـیـنی دلهای ما بـی مشتـری بود احـسان تو جـنـس بـدل را کـیـمیا کرد برگ خـزان گردیده از مـرکب فـتادند اوج شکـوهت دشمـنت را مبـتـلا کرد بــاد از نـشـان پـلـکـهـایـت تـا وزیــده راز مـگـوی پـردههـا را بر مـلا کرد عـیّـاش را اشعـار تو بر سجـده افکـند شیطان انـسی را کـمی هم باخـدا کرد اشک دو چشمانت روان شد آن دمی که دشمـن مـزار کـربـلا را بـی بـنـا کـرد تبعید و غربت، بیکسی، ارثـیه ات شد کاری که دشمن با رضا و مجتبی کرد رسـم جگـر آتش زدن را بـاب کـردند هر کار کرده با جگـر زهـر جـفا کرد عـالـم بـمـیرد چـونکه تـنهـا بـودی آقا اصلا غـریـبی تو مـا را در عـزا کرد شعـر رثـای صیـمـری بایـد بخـوانـیـم از داغ تو اینگـونه ابـیاتـش صدا کرد »بار عزای تو چو زلزال است آقا » باید از این غصه برایت جان فدا کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
جان، مرغ خوش الحان علیّ بن محمّد دل طـایـر ایـوان عــلـیّ بـن مـحـمّـد هـسـتی یَـم احـسـان عـلـیّ بن محـمّد جان هـمـه قـربـان عـلـیّ بن محـمّـد لب گـشته ثـنـا خـوان علیّ بن محمّد دست من و دامـان عـلـیّ بن محـمّـد چارم علی، از سه علی باد سلامش روح سخـن چـار محـمّد به پـیـامش جاه حسنین است نمایان ز مـقـامش جدّ موسیِ جعفر بُوَد و فاطمه مامش خیزد همه دم عطر نبوّت زکلامش دانـش گُـل بـسـتـان عـلـیّ بن محـمّد بحری که عطایش گهر ناب ولایت مهری که فروغش همه انوار هدایت ابری کـه در اوج زنـد بحر عـنـایت نوری که چو انوار حقش نیست نهایت هادی به کتاب و به حدیث و به روایت حقّ محـور و میـزان علیّ بن محمّد تا مِهـر بر افـروزد و تا ابـر بـبارد تا مه دل شب گردد و اختر بشمارد تا نخل شود سبز و گل سرخ بر آرد تا دست قضا امر قـدر را بـنـگـارد در منطق قـرآن و نـبی فـرق ندارد حکـم حـقّ و فـرمان عـلیّ بن محمّد نطقش همه توحید و بیانش همه تنزیل ایمان به تولاّی وجودش شده تکمیل نامش همه بُردند به تعظیم و به تجلیل محصول کمال از کلماتش شده تحصیل آیـات خـداونـد تـعـالی شـده تـأویـل از نـطـق دُر افـشـان علیّ بن محـمّد تا خاک دهد سبزه و تا گُل دمد از گِل او راست ولایت به حـریم حَـرم دل با آنکه بود درک غمش بر همه مشکل نوراست به هر وادی و هر منزل و محفل کو شوکت مأمونی چون شد متوکّل خـلـق اند ثـنـا خـوان عـلـیّ بن محـمّد او مـاه فـروزنـده و سـادات سـتـاره از سامره دارد به همه خـلق نظاره وصفش نتوان کرد به اعداد شماره ما راست سر طاعت و او راست اشاره از اوست اگر «جامعه» خوانیم هماره ای جـامـعـه قـربـان عـلیّ بن محـمّد افـسوس که دادند ز بـیـداد عـذابـش چون شمع، فلک کرد به هر حادثه آبش بُردند ز بـیـداد سوی بـزم شـرابـش از دیده روان شد به گل چهره گلابش فـریـاد که کُـشـتـند در ایّـام شبـابش پَر زد به جـنان جـان علیّ بن محمّد او را که وجـود آمده تـسـلـیـم اراده دشمن به دل خسته بسی زخم نهاده بُـردنـد به دنـبـال عــدو پـای پـیـاده پیـش متـوکّـل به روی پـای سـتـاده این ذکر حقش بر لب و آن مست زباده وای از دل سـوزان عـلـیّ بن محـمّد دادِ متوکّل که چهها کرد چهها کرد پیوسته جفا کرد، جفا کرد، جفا کرد سر از تن سادات جدا کرد، جدا کرد نه شرم ز احمد، نه ز دادار حیا کرد بر حضرت صدّیقه جسارت به خطا کرد در پـیـش دو چـشـمان عـلیّ بن محمّد افتاد خزان در چمن حضرت هادی خون شد جگر و سوخت تن حضرت هادی شد بیکس و تنها حسنِ حضرت هادی در سامره شد دفن تن حضرت هادی خاموش به لب شد سخن حضرت هادی «میثم» شده گـریـان علیّ بن محـمّد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
چون جدّ خویش خسته و بی بال و پر شده در حجره ای که بسته درش محتضر شده برگشته رنگ و روش تنش تیر می کشد وقـتی كه زهر بر بـدنش كـارگر شده با چشم تار تا به زمین خورد لب فشرد این ضعف چیره بر بدنش دردسر شده یك دست زد به پهلو یك دست روی خاك یـعنی كه ارث مادری اش بیـشتر شده دارد به روی مـادر خود فـكر می كند خورشید عشق هر نفسش شعله ور شده دریا میان چشم تـرَش جا گرفـته است آری دوباره روضۀ زهرا گرفته است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
مثل امواج خروشان كه به ساحل برسند وقت آن است كه عشاق به منزل برسند هـادی راه تو هـستـی و یـقـیـنـاً بی تو نـاگـزیـرنـد از آغـاز به مشكـل برسند رهروان از تو و از جامعه تا بی خبرند كی به درك قلم و قاف و مزمّل برسند واجب دین خـدا بودی و تركت كردند در شـتـابـنـد به انـجـام نـوافـل بـرسند در جهان حاكـم جـبـار فـراوان دیـدیم كه بعـیـد است به پـای متـوكـل برسند سامرای تو مدینه ست مبـادا یك روز صحن های تو به ویرانی كامل برسند با هم از غربت و داغ تو سخن میگویند شاعـرانی كه به درك متـقـابـل برسند واژهها كاش كه از سوی تو الهام شوند تا به این شـاعر آشـفـتـۀ بـیـدل برسند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
بـالاتـری ز مـدح و ثـنـا أیـهـا الـنـقـی ابـن الــرضــای دوم مــا أیـهـا الـنـقـی با حُبّ تو عبادت ما عـین بندگی ست هــادی آل فــاطــمــه یـا أیـهـا الــنـقـی دارم "ولی" شناسی خود را ز نور تو مــولای مـن ولــیِ خــدا أیـهـا الـنـقـی بـا آن نـقـاوت نـقـوی یـک نـگـاه کـن پـاکـیـزه کـن وجـود مرا أیـهـا الـنـقـی با صد امـیـد همـچـو گـدایـان سـامـرا پـر می کـشیـم سوی شما أیـهـا الـنـقـی بخـشنده تر ز حـاتـم طائی تویی تویی مسکین ترم ز هـر چـه گـدا أیها النقی من هرچه خواستم تو عنایت نمودهای یک حاجتم نـگـشـته روا أیـهـا الـنـقـی گـردد جـوانی ام همه تـرویج مکـتـبت جـانـم شـود فــدای تـو یا أیـهـا الـنـقـی باید برای غربت تو بی امـان گریست با نالههای حضرت صاحب زمان گریست شرمنده از قـدوم تو چشمان جـاده بود دشـمن سـواره آمـد و پایت پـیـاده بود بـارانـی ست از غـم تو چـشم سـامـرا با دیـدن تو اشک مـلک بی اراده بود وقتی که آسمان ز غمت سینه چاک شد دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود زهـر ستم چه با جگـر پاره پاره کرد دیگر نفس؛ نفس؛ به شماره فـتاده بود شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت هرچند دل، شکسته از آن بزم باده بود آقـا بیا و با دل غـرق به خـون بخوان از آن سه ساله که پدر از دست داده بود جانش رسید بر لبش از ضربههای چوب وقـتی کـنـار طشت طـلا ایـستـاده بود آرام قلب خـستهاش از دست رفته بود چشم به خون نشستهاش از دست رفته بود
: امتیاز
|
زبانحال امام هادی علیهالسلام قبل از شهادت
آیـا که شـود بـاز بـبـیـنـم وطـنـم را آرام کـنـم سـیـنـۀ پُـر از مـحـنـم را دلـتـنگ مناجات سحـرهای بـقـیـعم با مـادر غـمـدیـده بگـویم سخـنـم را از سوز عطش تار شده راه نگـاهم آخر چه کنم؟ لرزش دست و بدنم را آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی سخت است تماشا کنم اشک حسنم را آن روز که در گوشۀ ویرانه نشستم لرزانـد، غـم عـمـۀ سـادات تـنـم را من کـشـتۀ بی حـرمتیِ بـزم شـرابم با آن که نبـسته لب چـوبی دهـنم را آن روز که آمد به میان حرف کنیزی سخت است که تفسیر نمایم سخنم را ناموس خدا، خیره سری، چشم حرامی سـربـسـتـه گـذارید بـلای کـهـنـم را در این دم آخر به خـدا یاد حـسیـنـم زیـر سـرم آمـاده نـهـادم کـفـنــم را تـشـیـیـع تـن سـالـم مـن کـار نـدارد غارت ننموده است کسی پیرهنم را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
سامرا! امشب مدینه می شود گریان تو آسمان ها اشک می بارند بر دامـان تو شمع روشن می کند چشم ستاره تا سحر با گلاب اشک می شوید تن سوزان تو ای حصار آفـتاب ای آسمانِ در قفـس یوسفت را می برند از گوشۀ زندان تو گریه کن خواندند در بزم خدا شعر شراب گریه کن آتش گرفـته سیـنـۀ قـرآن تو چاک زن پیراهن صبرت مگر روشن شود در غـبـار چـشـم ها آئـیـنـۀ پـنـهـان تو دست و پایت سرد شد اما سرا پای تو سوخت رو به سمت قبله کن پرواز کرده جان تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای چـارمین عـلیِ ولی و دهـم امام وی بر فراز عرش ولایت تو را مُقام آه، ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی خورشید و ماه آینهدار تو صبح و شام خصمانِ تو که یکسره خصم ولایتند انداختند سنگ شقاوت تو را به جام میخـواستند تا تو نباشی و بستُـرند از لوح روزگار تو را نقش هر چه نام پس زهر سینهسوز به کام تو ریختند پس تیغ کـیـنهسـاز کشیـدند از نـیام )هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق( ای زنده همیـشه و ای جان مستـدام ای با همه جوانیِ خود آن چه خضر دید در آینه پدید، تو دیده به خشت خـام ای رهنمای گمشدگان، هادی البشر وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام مایـیم و زخـمهای گرانی که تا ابـد در سیـنـههایمان نـپـذیـرند الـتـیـام زخـم عـمـیق سینۀ سـوزان کـربـلا این خونچکان که تازه نماید علیالدوام مائـیم و انـتظار، اماما، که کی کِشَد از آسـتـیـن، نـوادۀ تـو تـیـغ انـتـقـام
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
وقتی نگاهم را به بــاران مینـشانم وقتی كه خونِ دل ز دیـده میفشانم گُل میكند شوق تو و با جذبۀ عشق دل را به سوی سـامرایت میكشانم چون آیـنه محو جـلالت میشود دل مبهوت در قدر و كمالت میشود دل یـادت چـراغ خلـوت اندیـشۀ ماست مهرت همیشه در رگ و در ریشۀ ماست ای هـادی گمگشتگــان راه تـوحیـد خدمت به راه مكتب تو پیشۀ ماست بـر سـائـلان آستـان خـود كـرم كـن ما را به راه عشق خود ثابت قدم كن ای مظهـر كل صفـات حـق پرستی بخشیده از جام شرف بر عشق، مستی ما قطرۀ دریـای احـسـان تو هستـیم مـا ذره ایـم ای آفـتــاب كُـل هـستـی تـاریكی مـا را بـبخـشــا روشـنـائی ما را به اوج معرفت كن رهـنمائی ایمان شكـوفـا شـد ز گلــزار لب تو عـرفـان فضیلت یـافته از مذهب تو ای چـشمـۀ جـوشنـدۀ ایثـار و تـقـوا قـرآن شـده احیــا ز سعیِ مكتب تو تو رهـبر دین، شهـریـار مُلـك دینی تـو هــادی راه تـمـــام مــؤمـنـیـنـی تو كعـبــۀ دل هــایی و قبلــه نمـائی تو چون نسیم صبحگاهی جان فزائی گنجینـۀ قدر و كمـال و علم و دانش تو گوهـر ناب جـواد ابـن الرضائی جود تو جوشیده ز جود آن جواد است دنیا مرید و درگهت باب المراد است ای آن كه تابد نـور ایمان از نهادت شد جامعـه آئـینـه ای از اعـتـقــادت گر دشمـن بیـدادگـر بیـداد می كـرد گلبانگ پُر شور تو شد تـیغ جهادت روز عدو را بـا كلامت شام كردی مـوج ستـم را خـستـه و آرام كردی آنـان كه از روز ازل غـرق عنادند غافل ز روز محشر و روز معادند وقـتی قـدم در بـركۀ شیـران نهادی دیدنـد، شیران سر به پای تو نهادند ای آفــتـاب آسـمــان حـق پـرسـتـی در اختیـار تـوست نبض كُّل هستی ای آن كه قرآن در تجلایی جهانگیر با آیـۀ تطهـیــر كـرده از تـو تقـدیر دشمن هجوم آورد در شب بر سرایت بردند تا بـزم شـرابت با چه تقصیر وقتی كه بر بیدادگر لب را گشودی كاخ ستم را بر سرش ویران نمودی ای آن كه هستی از تو درس عشق آموخت خورشید مهرت چلچراغ عشق افروخت با آن همه قدر و جلال و راد مردی افسوس با زهر ستم جان و دلت سوخت تو سوختی تا نور حق روشن بماند پرپر شدی تا بـاغ دین گـلشن بماند ای مظهر صبر و وقار و استقامت ای اسـوۀ ایـمان و ایثـار و كـرامت امیــدوارم تـا بگـیــری بـا نگـاهـت دست وفائی را به صحرای قـیامت ای قـبلـۀ امیــد از مـا رو مگـردان در رستخیز از عاشقان ابرو مگردان
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
دلـم امـشـب گـدای سـامــراسـت از تو غیر از تو را نخواهم خواست یــا عــلــیّ الــنــقــیٍ الـــهـــادی حـرم تو بـهـشـت قـرب خـداست آســمــان خـاکـبــوس گـنـبــد تـو کهکـشان پیـش پای تو برخاست «مهبط الوحی و معدن الرحمه» دل دریـایــی و زلال شـمــاسـت ذره با یک اشـاره ات خـورشیـد قـطـره با یک نگـاه تو دریـاست « من عصاکم فقد عصی الله »است که مـطـیـع شما مـطیـع خـداست قـــصــۀ دوســتــی تــان مــــولا شرح و تفـسیر وال من والاست «قـد نـشـرتـم شـرایـع الاحکام» راه غیر از شما فریب و خطاست «قـولـکـم صـدق، فـعـلـکـم حـقٌّ امرکم متّبع » که حکم قضاست بـسـتـه بر بـال هر مـلـک آمیـن نـفـس جـاری تو عـیـن دعـاست «من اتـاکـم نـجـی»، برای همه آن ضریح شکسته قـبـلـه نماست مـشـعـل جـامـعـه کــبــیــرۀ تــو به یقـیـن رهگـشای اهل ولاست هر فـرازش کتاب معرفت است سطر سطرش شعور و شور افزاست و خــدا در طـلــیــعــۀ خــلــقـت عرش خود را به نورتان آراست بـرج و بــاروی اقــتــدار شـمــا تا قـیـامت بـلـنـد و پا بـر جاست بـزم مـی، برکة السباع، ای وای روضه هایت گریز عـاشوراست خـاکــبــوس در تو سلطـان است هـرکه بـیـچـارۀ تـو شـد آقــاست
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
امام هــادی مسمـوم کین شده بهر عزایش دل ها حـزین شد فــاطـمـه گـریـد در عزای او سـامـرا گـشـتـه کـربــلای او آه و واویلا ، آه و واویلا *************** شبـیـه جدّش غـرق مِحَـن شد او هم شهید دور از وطن شد غـربت عـتـرت کـیـنـۀ اعــدا نــالــۀ مــولا گــریــۀ زهــرا آه و واویلا ، آه و واویلا *************** گرچه غریب است فرزند زهرا با احـتـرام است تـدفـینش امّا دل بـسـوزد بـر لالـۀ پــرپــر روضۀ گــودال پیکر بی سر آه و واویلا ، آه و واویلا
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
دلخـون و مضطـرم، دارم از دنیـا میرم بی صدا میسوزم و، بین غربت می میرم سنگـیـنِ بغـض غـم، بسته راه هر نـفس مثل مـرغی میزنم، بال و پـر کـنج قـفس خسته ام ای خـدا، از شهر سامرا می شوم راحت از این غـصه ها درموجی ازبلا، میزنم دست وپا شـعـلـه زد بر جـانـم زهـر جـفـا واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا (۲) ******************************************** بـا داغ روضـۀ، کـوچـه نـالـه مـیـزنـم مثل جـدم مرتضی، دست بستـه بـردنـم افـتــادم بـیـن راه، مـثـل زهــرا مــادرم روی خاک کوچه ریخت، اشک چشمان ترم شـبـانـه آمـدن، بـیـن خـانـۀ مـن مــرا از ســر ســجــاده بُـــردن گرچه صبرم ربود، اما هرچه که بود صـورت هـمـسـرم نـشـد کـبـود واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا (۲) ******************************************** من که دور از وطن، مبـتـلا بر غـربتـم دشمن بی رحم من، کرده هـتک حرمتم بیست سال بی کسی، دیده ام خیلی عذاب مردم و زنده شدم، من کجا بـزم شراب جانم آمد به لب، سوختم در تاب و تب یــاد عــمـۀ مــظـلـومــه زیــنـب این کجا آن کجا، وای از این ماجرا خـیـزران و سـر و طـشـت طلا یاحسین یاحسین؛ یاحسین یاحسین؛ یاحسین یاحسین؛ یاحسین یاحسین(۲)
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
تو کوچه های سـامرا، پیچیده بوی کـربلا امام هادی کـشته شد، از کینه و ظلم و جـفا آه با سوز سینه، دلش حزینه روضۀ مادر میخونه یاد مدینه شد قلب شیعه از غـم، امام هادی پر شرر مهدی شده صاحب عزا،حضرت زهرا خونجگر آه امـام هـادی؛ امـام هـادی؛ امـام هـادی ************************* غـرق عـزا و مـاتـمـه، هـمه دلای مبـتـلا خـورده گره روضۀ تو، با روضۀ شـام بلا آه بزم شراب و، دل کباب و یکی بیاد آرام کنه بی بی رباب و زینب میان بزم می، پاهاش دیگه نداره جان تحملش رو نداره، سـر داداش و خیـزران آه عزیز زهرا؛ عزیز زهرا؛ عزیز زهرا آه امـام هـادی؛ امـام هـادی؛ امـام هـادی ************************* هوای شهر کربلا، دوباره باز زد به سرم الهی قـسـمـتـم بشه، بـیـام حـرم با مـادرم آه فراق و دوری، چقدر صبوری کرببلا خودت بگو، آخه چه جوری هوای روضۀ حسین، می بره دل رو تا خدا وقتی میام تو هیئتـت، انگاری رفتم کربلا آه سالار زینب؛ سالار زینب؛ سالار زینب
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
پخش سبک (به سبک پوشیده رخت سیه) یا حجـت بن الحـسن ای نـور دیـده عــزای جــدّ غـریـب تـو رســیــده ای اُمــیــد هــمــه ســرت سـلامت مـهــدیِ فــاطــمـه سـرت سـلامـت واویــلا واویــلا آه و واویــلا (۲) ********************* مـسـمـومِ زهـر جـفـا شــد امــامِ ما گریان شد از غربتش حیدر و زهرا گرچه از داغش هر دیده پُر آب است غـصـۀ ما از آن بـزم شـراب است واویــلا واویــلا آه و واویــلا (۲) ********************* گریه کنِ این دو غم شد هرخاص وعام یک بزم شراب اینجا یکی هم در شام اولاد زهــرا با چـشـمـانِ گــریــان لبـهـای خـونیـن و چوب خـیـزران واویــلا واویــلا آه و واویــلا (۲)
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
پخش سبک (به سبك دلا پر غمه یا فاطمه) امام مـتـقـی یـا سیـدی یا علیَ النّقی یا سیدی ای عزیز زهـرا، جـان ما فـدایت عشق سینه زنها، صحن سامرایت شش گوشتون صفایی داره ابن الرضای دومی شـمـیـم کربلایی داره ابن الرضای دومی یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی (۲ ) ******************************************************** سجیتون کرم یا سیدی مارو ببر حرم یا سیدی کاش بشیم یه روزی در رهِ ولایت از مـدافـعـانِ صـحـنِ با صفـایت حاجـتِ ما فـیض سعادت یا حضرت هادی مدد به ما بده رزق شهـادت حضرت هادی مدد یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی (۲) ******************************************************** غریبِ سامرا یا سیدی به تو شده جفا یا سیدی وای از آن هجوم و ظلم و بی حیایی مجلس شـراب و، حجّت خـدایی ولی امان ز داغ دلـبـر واغربـتا واغربتا بزم شراب و دخت حیدر واغربتا واغربتا یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی دل سوخته از طعـنه و از زخـم زبانها خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای از غـم تو بر جگـر سنگ شـراره وی در همـۀ عـمـر ستـم دیـده هـماره سنگـیـنـی انـدوه تو از کـوه فـزون تر غـم های فـراوان تو بـیـرون ز شماره کی مثل تو در حبسِ ستم بازوی بسته بر قبر خود از جـور عدو کرده نظاره تو آیۀ تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام می خود به سویت کرده اشاره از هـجـر تو باید کـمـر کـوه شود خـم جـایـی که گـریـبـان ولایت شـده پـاره تا ماه جـمـالـت به دل خـاک نهـان شد بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره از تیغ زبان زخـم فراوان به دلت بود کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره فـوجـی پی آزار دلت دست گـشـودنـد قـومـی ز دفـاع تو گـرفـتـنـد کــنــاره «میثم» دگر از این غم جانسوز نگویی کز نوک قلم جای سخن ریخت شراره
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای دهــمـیــن رهــبــر والا مــقــام نـجــل مــحــمــد خــلــف نُـه امــام مهر تو امضای صــلات و صیــام سـیّــدنــا حـضـرت هــادی ســـلام
: امتیاز
|